کد مطلب:252511 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

نجات پیروان و یاران از راه دعا و نیایش
یكی از افرادی كه در عصر امام از سوی رژیم به زیانی رسیده بود نقل می كند: روزی شرفیاب حضور امام شدم معروض داشتم متوكل حقوق مرا صرفا به خاطر ارتباط با شما قطع كرده است تقاضا می كنم از او بخواهید حقوق مرا بپردازد.

امام هرگز در این مورد چیزی به متوكل نگفت بلكه پیش خدا وساطت و درخواست نمود، چرا كه او غایت و پایان همه نیازها و خواستها و قدرتمند، به تمام معناست و به آن شخص فرمود:

انشاءالله كارت به زودی رو به راه خواهد شد، راوی گوید: به



[ صفحه 257]



محض اینكه شب فرا رسید متوكل پشت سر هم به وسیله افراد مختلف پیغام داد كه با تو كاری هست، زود خود را به ما برسان، به آنجا رفتم دیدم متوكل در رختخواب است گفت ای ابوموسی من مرتب در فكر تو هستم و تو ما را از یاد برده ای؟ چه چیزی پیش من داری؟ گفتم فلان مقدار و مقداری را نام بردم، فورا دستور داد چند برابر آنچه گفته بودم به من دادند.

راوی خیال می كند كه حضرت در مورد او نزد متوكل میانجی شده است اینجاست كه پیش فتح بن خاقان می رود و سئوال می كند آیا علی بن محمد امروز به اینجا آمده یا نامه ای نوشته است وزیر می گوید خیر نه اینجا آمده و نه نامه ایی نوشته است.

نامبرده می گوید: سپس پیش امام رفتم، حضرت وقتی مرا دید به من فرمود: هذا وجه الرضا این چهره، چهره رضایت و خوشحالی است. عرض كردم، از بركت وجود شماست.

اما درباریان متوكل می گفتند كه شما آنجا نرفته و نامه ایی ننوشته اید، امام در پاسخ می فرماید: خداوند عزوجل می داند كه: ما در مشكلات و مسائل جز به او پناه نبرده و در معضلات مختلف فقط به او تكیه و توكل داریم، از این سبب به ما وعده فرموده كه هر گاه از درگاه جبروتش درخواستی كنیم اجابت خواهد فرمود و ما ترسان از آنیم كه اگر دست از این شیوه برداریم، خدا نیز از ما برگردد و ما را به حال خویش نهد.

همانگونه كه پیداست حضرت این توفیق را امداد غیبی دانسته و به الطاف خفیه الهی مستند می داند.



[ صفحه 258]



نمونه ای دیگری از تحقق نیایش امام را می توان در قضیه ایوب بن نوح كه از یاران مورد وثوق آن حضرت است، ملاحظه كرد.

قاضی كوفه شخصی بود به نام جعفر بن عبدالله كه شیوه سیاسی اش پیروی از خط مشی عمومی رژیم خلافت بود. این مرد حیله گر، ایوب را اذیت و آزار می كرد، ایوب در نامه ایی به امام از تعرض و آزار و شكنجه قاضی یاد و شروع به گله و شكایت می كند، امام به او پاسخ می دهد كه: تكفی امره الی شهرین. تا دو ماه دیگر كار او یكسره خواهد شد. چنین نیز شد پس از دو ماه از قضاوت عزل و ایوب از دست او آسوده گشت.

برداشت ما از این گزارش دو نكته است: حضرت با الهامات غیبی دو ماه پیش از عزل این قاضی از موضوع مطلع بوده است، ثانیا امام در پاسخ با اشاره و رمز می نویسد كه هیچ كس جز یار امام قادر به درك مفهوم و منظور حضرت كه قاضی است نخواهد بود و جواسیس نمی توانند بهانه ای به دست آورند.